انتظار
شب را نوشیدهام .
عشق زیباست مقدسه
حسه قشنگیه
اما؟؟؟؟؟؟؟
درد نهفته ای در سینه داره
شاید درد شیرینی باشه
عشق پاک رمزآلوده
حسه قریبیه
فقط می تونم بگم
عاشقانه می پرستمت
وبر این شاخههای شکسته میگریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار.
مگذار خواب وجودم را پرپر کنم.
مگذار از بالش تاریک تنهایی سربردارم
و به دامن بی تار و پود رؤیاها بیاویزم.
سپیدیهای فریب
روی ستونهای بی سایه رجز میخوانند.
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.
او را بگو
تپش جهنمی مست!
او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیدهام.
نوشیدهام که پیوسته بی آرامم.
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار
نوشته شده در یکشنبه 89/10/5ساعت
5:54 عصر توسط حمید نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |